از ثانیه هایی که پست ها شروع میشن به پیش نویس شدن؛ متنفرم.

از وقت هایی که نمیتونم ماوس رو ببرم سمت گزینه ی انتشار و طلسم آغاز میشه.

از همون ثانیه ای که دیگه هیچ نوشته ای تکمیل نمیشه.

از همون ثانیه ای که نوشته های کوتاهم،کوتاه تر میشن و تا هیچ شدن فاصله ای نمونده؛ متنفرررررم.

از ننوشتن متنفرم.

از وقت هایی که دست هام برای نوشتن تقلا میکنن و حروف توی مغزم تاب میخورن اما برای نوشتن هیچی ندارم.

از همین پیش نویس هایی که دهن کجی میکنن و بهم میگن برای بار نمیدونم چندم وبلاگم به بن بست خورده؛متنفرم.

از اینهمه آغاز کردن و ادامه ندادن.

از اینهمه توی نقطه ی شروع گیر کردن. دست و پا زدن.

از اینهمه دفتری که فقط دو سه صفحه شون سیاه شده و برای ادامه ی عمر قراره فقط خاک بخورن.

از همین منی که همیشه تسلیم میشه هم؛متنفرم.

.

.

.

تنفر از انگشتای پام بالا رفته و تمام بدنم رو گاز گرفته.

پیش نویس های خیانت کار

قرص ها درمان را بهتر بَلدند.

هایی ,ای ,ی ,اینهمه ,نویس ,پیش ,هایی که ,از اینهمه ,پیش نویس ,ای که ,ثانیه ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار محصولات پتروشیمی محوطه سازی فضای سبز تهران گاردن آموزشگاه زبان انگلیسی متن شرح حال گیری و مصاحبه روانی اخذ ویزای کانادا و ویزای شینگن لوازم صنعتی و تجهیزات مرتبط با آن هوا فضا گاه نوشت های صورتی من! خبرکده رضا دولت آبادی